در ابتدا باید اعلام کنیم از نظر ما سوسیالیستهای انقلابی انتخابات پارلمانی هیچگاه مهم نبوده و هیچگاه هم مشارکت نمیکنیم بلکه از بستر دموکراتیزاسیون برای کنش سوسیالیستی در جهت گسترش نگرش سوسیالیستی و مبارزه طبقاتی و حرکت همگام با جنبش جهانی سوسیالیسم استفاده خواهیم کرد….
با اعلام نتایج پارلمان اروپا، نیروهای راست رشد چشمگیری داشتند! در این انتخابات حزب مردم اروپا (راست-میانه) ۱۸۵ کرسی، اتحادیه سوسیالیستها (چپ-میانه) ۱۳۷ کرسی به دست آوردند! شاید در نگاه نخست اعلام شد میانهروها موفق بودند اما این تمام واقعیت نیست گروه محافظه کاران و اصلاحطلبان (محافظهکاران) ۷۳ کرسی و گروه هویت و دموکراسی (راست ناسیونالیست) ۵۸ کرسی به دست آوردند که به معنای واقعی یک پیروزی واقعی برای راست افراطی در انتخابات بود که در مجموع ۱۳۱ کرسی به دست آوردند!
اما در این انتخابات دو گروه سبز و چپ سقوط آزاد را تجربه کردند! احزاب سبز به این دلیل که مرتبا در جنگ متجاوزانه روسیه به اوکراین و در جنگ جنایتکارانه تروریستهای حماس و ارتش اشغالگر اسرائیل از ادامه جنگ حمایت کردند و از تسلیح ارتش اوکراین و اسرائیل دفاع میکردند و خواست سیاست سبز برای صلح، دموکراسی و عدالت اجتماعی رانادیده گرفتند پایگاه خود را از دست دادند! همچنین فراکسیون چپ که شامل احزاب کمونیست و سوسیالیست-دموکراتیک هستند هم به این دلیل که در جنگ روسیه و اوکراین بدون اشاره به حمله روسیه فقط فروش سلاح به اوکراین را محکوم کردند و در تظاهرات حمایت از فلسطین بدون اشاره به عملیات تروریستی هفتم اکتبر سازمان حماس تنها نسلکشی ارتش اسرائیل رو مدنظر قرار دادند و شعار فاشیستی از رودخانه تا دریا فلسطین آزاد خواهد شد را سر دادند که عملا موجودیت اسرائیل و شهروندان یهودی را انکار میکرد، باعث شد که آرای چپها نیز از دست برود! البته در موضوعات داخلی هم فراکسیون چپها با مذهب به عنوان نسبیت فرهنگی برخورد میکنند و خطر مذهب از جمله اسلامیسم را نادیده میگیرند که این روزها در اروپا با عملیات تروریستی جولان میدهند نیز باعث شده است نگاه جامعه از چپها برداشته شود و به سمت راست افراطی جلب شود!
اما عروج راست افراطی و اصولاً جناح راست در پی سه عامل مهم رخ داده است: مورد نخست این که جنگ اوکراین باعث شد که راست ناسیونالیست بار دیگر بتواند با عوامفریبی خود را به کانون نگاههای اجتماعی بکشاند! چرا که پوتین رییسجمهور ملیگرای روسیه با حمله به اوکراین و تهدیدات علیه اروپا عملا باعث شد که راست افراطی بتواند خود را به کانون مبارزات سیاسی بکشاند!
مورد بعدی مهاجرت بدون سازماندهی در اروپا است که احزاب راست و چپ میانهرو در جهت استفاده از نیروی کار ارزان، بدون بررسی پرونده و سابقه مهاجران و سازماندهی آنان، مهاجران را فلهای وارد بازار کار کردند که همین مورد باعث میشود نیروهای اسلامیست به راحتی جامعه را با خطر مواجه کنند! نمونه بارز آن تظاهرات حامیان شریعت در آلمان و عملیات تروریستی علیه منقدین اسلام در ۳۱ مه در این کشور که باعث شد راست-افراطی با نگاه ضد مهاجرت و گفتمان پوپولیستی حفظ ارزشهای مسیحی جامعه و راست-میانه با شعار دفاع از دموکراسی اروپایی آرا را به سمت خودشون بکشند
مورد سوم و اخر این است که رشد راست بر اثر ناتوانی احزاب چپ-میانه و راست-میانه در استقرار عدالت اجتماعی در جامعه است که باعث شده روز به روز فاصله طبقاتی بیشتر شود و طبقه کارگر و مزدبگیران در ورطه فقر بیشتر فرو روند! اعتصابات بزرگ کارگران در آلمان و فرانسه و همچنین اعتصابات در بریتانیا این واقعیت را آشکارا نشان ما میدهد! که حتی نخستوزیر بریتانیا از حزب محافظهکار تهدید کرد اگر اعتصاب کنید ارتش را وارد میکنم… همین ناتوانی نظم بورژوا-دموکراتیک برای احقاق عدالت اجتماعی در جامعه جهانی باعث شده که جریانات اولترا-ناسیونالیست رشد کنند!
همچنین از دهه ۳۰ تا ۱۹۹۰ چپ سوسیالیست-انقلابی بعد از تصفیههای استالینیستی صدایش قطع شد و همزمان باید سرکوب کاپیتالیستی و استالینیستی را تجربه کند! عملا صدایی نداشت که بتواند نماد آلترناتیو سوسیالیستی باشد و چپ استالینیست و مائوئیست نیز که توانسته بودند مخصوصا بعد از جنگ جهانی دوم و پیروزی ارتش سرخ علیه نازیسم محبوبیت پیدا کننر اما به این دلیل همواره سیاست امان از در جهت آشتی با برژوازی و دفاع از منافع شوروی در غرب بودند هیچگاه نتوانستند آلترناتیو سوسیالیستی را مطرح کنند و تنها از دژ خودخوانده سوسیالیسم یعنی دولت منحط کارگری شوروی دفاع میکردند که با فروپاشی سرمایهداری-دولتی بلوک شرق، پروپاگاندا فروپاشی سوسیالیسم باعث شود که نه تنها چپ استالینیست و مائوئیست افول کند بلکه باعث شد ضربات پروپاگاندا به چپ سوسیالیست-انقلابی نیز تخریب کند که همین امر باعث شد راست افراطی بدون محدودیت رشد کرده و پیش برود…. هرچند از سال ۲۰۰۸ با بحران جهانی مالی جنبش ضد سرمایهداری رشد کرده و چپ سوسیالیست-انقلابی ضدسرمایهداری مجدد سازماندهی را شروع کرده اما تا زمان رسیدن به عروج و اجتماعی شدن فاصله بسیار دارد….
از همین رو به صورت کلی میتوان گفت نتایج انتخابات پارلمان اروپا شکست بارز لیبرال-دموکراسی در مقابل نیروهای اولترا-ناسیونالیستی بود و میشود گفت اروپا الان در لبه پرتگاهی قرار دارد که اروپا در ۱۹۳۸ در مونیخ قرار داشت! آن زمان هم چپ و راست میانه با سیاست اشتباه خود در جهت گسترش فاصله طبقاتی و همچنین انعقاد قرادهای ارتجاعی مانند ورسای (تنها ولادیمیر لنین رهبر انقلاب سوسیالیستی روسیه این قرارداد را امضا نکرد و هشدار داد باعث جنگ جهانی بعدی میشود) باعث شدند که راست ناسیونالیست رشد کند که در نهایت به فاشیسم منجر شد! اکنون با رشد مجمع ملی فرانسه،حزب آزادی اتریش، حزب آلترناتیو برای آلمان، حزب برادران ایتالیا و….. میشود گفت اروپا در آستانه ظهور مجدد فاشیسم هست که اگر اقدامی برای مقابله با آن صورت نگیرد باید منتظر جنگ جهانی سوم باشیم! اروپا به یک جبهه مردمی ضدفاشیستی همانند جنگ جهانی دوم نیاز دارد! اقدامی که احزاب چپ سوسیال-دموکرات، سوسیالیست-دموکراتیک، کمونیست و سوسیالیست-انقلابی دو روز گذشته در فرانسه با اتحاد خود تحت عنوان جبهه مردمی انجام دادند و صفوف خود در مقابل نئوفاشیسم تقویت کردند! اقدامی که باید در تمام اروپا گسترش پیدا کند! سقوط راست افراطی تنها به دست چپ سوسیالیست و همبستگی این چپ رقم خواهد خورد! همانگونه چپ سوسیالیست در جنگجهانی دوم بر پیشانی چرکین فاشیسم گلوله نشاند اکنون نیز میتواند فاشیسم قرن ۲۱ را هم از میان بردارد!
ووکاشین پاکروان
فعال اکو-سوسیالیست