نویسنده: مجید-
بدون آنکه قصد زدن نفوس بد داشته باشم و از همین ابتدا با آرزوی موفقیت برای کمپین “نه به جمهوری اسلامی” باید خدمت فعالان سیاسی عرض کنم که این حرکت جدید ادامه همان منشور ۹۱، کنفرانس استکهلم و لندن و غیره است که مشخصا آقای شهریار آهی و شرکاء در براه اندازی آنها سهم بسزایی داشتند. در خوشبینانه ترین حالت، این کمپین هم به سرنوشت نمونههای تاکنونی دچار خواهد شد (امیدوارم که اینطور نشود و عمرش دراز باد). اجازه دهید دلایل خودم را خدمتان عرض کنم.
ا- آقای آهی و شرکاء از بیست سال پیش تا کنون معتقدند که گروهها و تشکیلاتهای مختلف ایرانی قادر به همکاری و در کنار هم نشستن نیستند. از این رو ایشان طرحی را معرفی کرد که از طریق براه انداختن کمپینی بر روی حداقلهای نه چندان عمیق و بحث انگیز (حداکثر ۲ یا ۳ خط) افراد و جریانات مختلف را گرد هم آورد و سپس در ادامه کار شخصیتی با کاریزمای بالا مثل شاهزاده رضا پهلوی (فرض را بر این میگذاریم که آقای پهلوی دارای چنین خصوصیتی است) از در میانی یا پشتی وارد شود و امور را رتق و فتق کند. کمپین “نه به جمهوری اسلامی” هم چیزی بیش از ایده در پس زمینه خود ندارد.
۲- هر کمپین و حرکتی بسوی تغییر واقعی رژیم جمهوری اسلامی باید بتواند ما به ازای مادی در داخل ایران ایجاد کند. منظور از مادی، اقتصادی نیست بلکه پشتبانی مردمی است و اگر نتواند به چنین مهمی دست یابد، به سرنوشت تلاشهای دیگر مثل منشور ۹۱، کنفرانس استکهلم، لندن و شورای ملی و پیمان نوین و … خواهد انجامید (شهریار آهی البته در شورای ملی شرکت نکرد). ممکن است گفته شود این حرکت، می تواند به مثابه یک شروع و جرقه باشد تا آحاد مردم در داخل کشور به کمپین بپیوندند و آن را اوج دهند. بسیار خوب برای این کار، کمپین باید بتواند حداقل بصورت نمادین هم که شده نمایندگان طیفهای گوناگون سیاسی اجتماعی را در خود جای دهد. گرداندن این چند جمله وحدت انگیز! بجز در میان بعضی طیفهای اجتماعی مثل هنرمندان گرامی، برخی گروههای تازه تاسیس شیفته ترامپ، برخی از فعالان مخالف حجاب و غیره که احتمالا از یکماه گذشته آغاز شد، به میان همگان نرفت. اما ببینیم چرا نرفت.
این کمپین نمیتواند نمایندگان قومی(ملیتها،) چپ، کارگری و فعالان مدنی داخل کشور (بجز چند شخص بخصوص) و زیست محیطی را در خود جای دهد. چرایی این موضوع را باید در تفکر غالب و مرکزی این کمپین در چند سال گذشته به یمن رشد راست افراطی در جریانات سلطنت طلب (تاثیر مشخص ترامپیسم) جستجو کرد. تفکری که هر گونه حمایت از منافع حقوق ملیتها و استفاده از زبان مادری را تجزیه طلبی می خواند، به نسل انقلاب ۵۷ با نام ارتجاع سرخ و سیاه حمله می کند، افکار کارگری و چپ را با نام کمونیسم و سوسیالیسم محکوم می کند و فعالان مدنی زندان رفته در ایران مانند نرگس محمدی و نسرین ستوده و حتی زنده یاد دکتر محمد ملکی را ستون پنچم رژیم میخواند. بیشترین تعاملی که این تفکر غالب در کمپین جدید از خود نشان داده، پذیرفتن حس شریعتمداری و گروهش با نام شورای گذار از نسل ۵۷ی هاست. البته شورای گذار مدعی است که خود مبتکر چنین کمپینی بوده است. در اینجا لازم به تاکید است که تفکر یاد شده، هسته مرکزی این کمپین است والا بسیاری از روشنفکران مستقل، فعالان سیاسی محترم در این حرکت حضور دارند که قطعا نمی توان بجز نیت خیر انگیزهای دیگر در همراهی شان دید.
در یک کلام، بدون حضور و ارائه برنامه ای برای تامین منافع حقوق ملیتها، جنبش کارگران و زحمتکشان و محیط زیست هر گونه حرکت جدی برای تبدیل شدن به یک آلترناتیو قابل پذیرش یک شوخی بانمک یا بی نمک بیشتر نیست.
۳- نقطه قوت این کمپین داشتن رسانه های تبلیغاتی مانند تلوزیون ایران اینترنشنال و من و تو است که طی دو سه سال اخیر در نقش اپوزسیون جمهوری اسلامی در فضای سیاسی ایران ظاهر شدهاند. اما از آنسو، همین موضوع یعنی تکیه بر رسانهها به عنوان کارکرد اپوزسیون بخصوص تلوزیونهای یاد شده که با سرمایه کشورهای دیگر تاسیس شده اند نقطه ضعف هم میتواند باشد چرا که در اثر بده بستان احتمالی در شرایط تغییر جهت بادهای سیاسی، ممکن است یکشبه فیتیله “اپوزسیونی”شان راپایین بکشند و زیر پای فعالان متکی به خود را خالی کنند. با فرض اینکه رسانه های کنونی در نقش اپوزسیون تا به آخر بمانند اما بقول معروف این سوال همچنان باقی می ماند که چگونه باید زنگوله را به گردن گربه انداخت؟ این سوالی است که اگر امضاء کنندگان کمپین ذکر شده شروع به پاسخگویی و ابراز نظر کنند، اختلاف آغاز میشود.
احتمالا بیشترین نتیجه حاصله از کمپین “نه به جمهوری اسلامی” انتشار چند مقاله در مطبوعات آمریکایی و اسرائیلی خواهد بود که به جهانیان نشان دهند که تلاشی برای مخالفت با جمهوری اسلامی صورت گرفته است البته بدون آنکه سمت و سوی خواسته هایشان در مورد مسائل اتمی، موشکی، منطقه ای و غیره در آن مستتر باشد.
کمپین براه افتاده کنونی گرچه تلاشی در جهت اتحاد است اما هرگونه شکست محتمل (منظور نفوس بد نیست) تنها به استفاده از اکسیژن موجود در فضای سیاسی منجر خواهد شد. اینبار نیز همانند گذشته، رژیم جمهوری اسلامی که قرار است “نه” را بشنود، برنده اصلی آن خواهد بود. مگر تجربه منشور ۹۱، کنفرانسهای استکهلم و لندن و غیره بجز مخدوش کردن فضای سیاسی سودی دیگر داشته است؟
*نظرات ارائه شده در اینجا و مقالات دیگر در “صفحات دیگر” از آنِ نویسندگان آن است. سایت ایرانِ سبز هیچ مسئولیتی در قبال نظرات مطروحه ندارد.