نامه جدید زانیار و لقمان از زندان

دی ۲۸, ۱۳۹۱

zanyarآیا اگر آزاد شدم٬ قادر خواهم بود این همه محبت و خوبی را جبران کنم!
این بار از طرف هر دوی ما محکومین به اعدام از زندان رجایی شهر در ایران مینویسم. من و لقمان اخبار روزانه فعالیتهای شما عزیزان٬ شما عزیز ترین انسانها در زندگیمان را شنیده و روحیه هایمان افت و خیز و نوسانات بسیار عجیبی را سپری میکند.
خبر اینکه در ۱۴ شهر اروپا در دفاع از ما تظاهرات شده٬ در زندان رجایی شهر٬ عصر روز شنبه از یک رادیو پخش شد و ما این خبر را شنیدیم و همه زندانیان سیاسی که اینجا هستند٬ بی اختیار برای شما دست زدند. برای همه شما پدران و مادران و جوانان و هم سن و سالهای من که لحظاتی بفکر ما بودید٬ برای ما گریه کردید و برای نجات جان ما وقت گذاشته و کاری کردید.
اخبار همه حکایت از این دارد که اوضاع به نفع ما دارد عوض میشود. ما امیدوار شده ایم و همین باز بسیار اوضاع را برای من و لقمان سخت تر کرده است. اگر با این امیدواری و روشنایی که به قلبمان و روحمان تابیده٬ کوتاه نیایند و در زندان باز شود و ما را صدا کنند٬ چه میکنیم؟ ولی الان خود من طوری هستم که دیگر از این به بعد را فکر نمیکنم. بسادگی امیدوار هستم و همین خوب است.
ما خبر اعتصاب مردم مریوان و خبر اینکه دوستان و همکلاسی ها و اقوام و فامیل من و لقمان ٬ برای نجات ما تقلا میکنند و اینکه شهر دو روز تعطیل بود را با هیجان زیادی تعقیب کردیم. شنیدم که نماز جمعه خالی بود و مردم با نگاهها و رفتارشان کاری کرده اند که حساب دست خیلیها آمده ٬ از همه بیشتر از اینکه جوانان و هم سن و سالهای ما٬ برخی خیابانها را بسته و برای نجات ما شعار داده اند٬ خوشحالمان کرد . شب که میرفتم بخوابم تصویر این خیابانها را در ذهنم می آوردم . شهر مریوان٬ شهر من شهری که در آنجا بدنیا آمده و مدرسه رفته و اولین بار در آنجا عاشق شده ام٬ آیا این شهر تحمل میکند که ببیند ما را به هیچ میگیرند و میخواهند نابودمان کنند٬ نه من فکر میکنم که شهر من از من و ما دفاع میکند ٬ اینرا به عینه این روزها دیدم. و جالب تر اینکه دیدم دنیا از ما دفاع میکند. از ایرانیان و دوستان و آشنایان که بگذرم٬ این احساس بسیار خوبی است وقتی شنیدم یک خانم آلمانی یک آقای سوئدی و یا یک زن امریکایی برای نجات ما حرف زده و دوندگی کرده اند آیا اینها را خواب می بینم؟
میخواهم سلام گرم خودم را به مادرم برسانم که حرفهایش در ایران و در دنیا بسیار سر و صدا کرده. شنیدم که در مریوان و در کردستان نوار حرفهای از ته دل مادر عزیزم دست به دست میگردد٬ این برایم جای خوشحالی زیادی دارد٬ این روزها البته مادر دیگری را شناختم و برایش احترام قائلم که بهتر است سلام گرم مرا به او برسانید٬ خانم علاسوندی که دو فرزندش اعدام شده اند و برای نجات ما شجاعانه فعالیت میکند. امیدوارم روزی این دو مادر عزیزم را در آغوش بگیرم.
زنده باشید همه شما و امیدوارم روزی جبران این همه خوبی را بکنم. سلام گرم ما به همه آنهایی که برای نجات ما میکوشند. این اعتراضات را اگر میتوانید ادامه دهید تا رسما اعلام کنند که ما را اعدام نمیکنند. تا ما را آزاد کنند!
لقمان و زانیار مرادی با امید و احترام – زندان رجایی شهر

Share Button

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

برای انتشار کامنت، جواب مسئله زیر را بنویسید *