آرتمیس زرین کوب
وقتی علی خامنهای رهبر رژیم ایران در دی ۱۳۹۶ از خطر چپ مارکسیستی در دانشگاه گفت و نسبت به مبارزه با آن تاکید کذد، ناگهان در دانشگاه جریانی تحت نام سوسیالیسم و مارکسیسم به وجود آمد که در تمام گفتار خود به چپ سرنگونیطلب حمله میکرد و حتی یک کلمه هم علیه جمهوری اسلامی سخن نمیگفت، نماینده امروز این چپ جریانی تحت نام نشریه «دژ» است که میتوان آن را بخشی از علفهای هرزی خواند که توسط نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با چپ سرنگونیطلب رشد و نمو پیدا کردهاند!
حکومتی دانستن این جریان فکری نه تنها یک سوءبرداشت اشتباه بلکه دقیقا میتوان از مواضع آن استخراج کرد که اشتراکات زیادی با مواضع جمهوری اسلامی ایران دارد! چرا که حامیان نشریه حکومتی «دژ» به صراحت هدف خود را نه مبارزه با رژیم سرمایه اسلامی بلکه مبارزه برای سرکوب چپ سرنگونیطلب اعلام کرده است!
نشریه «دژ» اولین شماره خود را که در میانه خیزش انقلابی ژینا منتشر کرد به صراحت اعلام کرد که این اعتراضات هدفی جز سوریهای شدن ایران ندارد، همان موضعی که شخص علی خامنهای و سپاه تروریستی پاسداران به وضوح آن را تکرار کرده و به آن اشاره کردهاند!
این نشریه در ادامه اعتراضات خیرش انقلابی ژینا را شیوه مجاهدینیستی دانست تا همان گفتمان حکومتی را بازتولید کند که میگوید اعتراضات را سازمان مجاهدین خلق ایران رهبری میکند تا با این شیوه بیاید و با فرمان آتش مستقیم مردم بیگناه را قتلعام کنند، در واقع نشریه «دژ» خود بخشی از تریبون حکومت اسلامی ایران میشود که حکم قتل معترضان را صادر کند!
این نشریه حتی چندی پیش به ترانه «برای…..» انتقاد کرد که چرا از واژه نه به اقتصاد دستوری استفاده کرده و این حمله به دستاورد حقوق کارگران در ایران است، نشریه «دژ» در واقع اینجا از اقتصاد نئولیبرال اسلامی ایران حمایت میکند، اقتصادی که با همان اقتصاد دستوری کمر کارگران ایران را خورد کرده است!
اما حال نگاهی به «اقتصاد دستوری» رژیم اسلامی ایران بیاندازیم تا درک کنیم نشریه «دژ» از چه چیزی دفاع میکند! پس از جنگ ارتجاعی ایران و عراق و در دولت سازندگی اکبر هاشمی رفسنجانی، عملا با پدیده آزادسازی اقتصادی و سپردن اقتصاد به سران سپاه پاسداران به دستور ولیفقیه روبرو بودیم و در کنارش دولت نیز عملا بخشی اقتصاد را بر عهده داشت، عملی که نه در خدمت رفاه عمومی جامعه بلکه در خدمت چپاول ثروت جامعه توسط سپاه پاسداران و تجهیز گروههای تروریستی در منطقه شد!
در ادامه علی خامنهای ولیفقیه رژیم اسلامی ایران طرح اقتصادی «۱۴۴۴» را اعلام کرد که طبق آن باقیمانده اقتصاد در دست دولت نیز باید به وابستگان به دولت واگذار شد که ولیفقیه آن را سیاست کوچکسازی دولت و شکوفایی اقتصاد نامید….
در همین سیاست اقتصادی رژیم ولایی، برای آن که دست سوسیالیستها و مارکسیستها از اتحادیههای کارگری کوتاه کند، تشکل زرد «خانه کارگر» را تشکیل داد که تنها اسم کارگر را یدک میکشد و در عمل سیاستی که رژیم اسلامی ایران تعیین کند را تایید میکند!
گردانندگان نشریه «دژ» از این اقتصاد دستوری به عنوان بهبود وضعیت کارگر نام بردند، احتمالا افزایش ۲۷ درصدی حداقل حقوق کارگران که تنها اندکی بیش از ۵ میلیون تومان است که با خط فقط ۱۵ میلیون تومانی فاصله زیادی دارد را بهبود وضعیت کارگران دیدهاند، نکند بیخانمی، گورخوابی، تنفروشی و فروش اعضای بدن دیگر دستاوردهای کارگران در رژیم سرمایه اسلامی است که این نشریه از آن نام میبرد!
خطاب به گردانندگان نشریه «دژ» باید گفت که آنچه شما تحت نام «اقتصاد دستوری» از آن دفاع میکنید، به فقر کشاندن اکثریت جامعه ایران است و آن که در ذهن شما از اقتصاد دستوری مدل شوروی است با آنچه اکنون در جامعه در حال اجرا میباشد متفاوت است!
همچنین انقلابیون ژینا در خیابان نه شعار «نه به اقتصاد دستوری» بلکه شعار «بسیجی، سپاهی، داعش ما شمایی»، «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر جمهوری اسلامی»، «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر» و «نه سلطنت، نه رهبری، دموکراسی، برابری» سر دادند، مواردی که آن را انکار میکنید چون سود سیاسی و طبقاتی شما در انکار این موارد است و با نسبت دادن بخشی از ترانه «برای….» از «شروین حاجیپور» که در آن از «اقتصاد دستوری» سخن گفته به تمام اعتراضات نمیشود شعارهای اصلی این اعتراضات را پنهان کنید!
اما به راستی چرا گردانندگان نشریه «دژ» این چنین جانانه از حکومت اسلامی ایران دفاع میکنند؟ اینجا جا دارد به گفتههای ولادیمیر لنین تئوریسین سوسیالیست و رهبر انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ اشاره کنیم که گفت اپورتونیسم در سطوح فوقانی طبقه کارگر نفوذ میکند! بله نشریه «دژ» نیز امروزه نماینده همان اپورتونیستی است که تحت نام سوسیالیسم میخواهد به سطوح فوقانی طبقه کارگر نفوذ کند!
همانگونه در جهان سرمایهداری هر فردی و گروهی بنابر خصلت طبقاتی خود سخن میگوید و بر اساس آن پیش میرود نشریه «دژ» نیز خواستگاه طبقاتی خود را دارد و آن این است که از حکومت اسلامی ایران دفاع کند و سخنگوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پوشش چپ باشد! کافی است با دانشجویان دانشگاه تهران صحبت کنید تا درک کنید که حامیان نشریه «دژ» چگونه همراه با حراست دانشگاه آمده و دانشجویان سرنگونیطلب را سرکوب کردهاند، کافی است نام «امین بهرامی» را از دانشجویان دانشگاه تهران بپرسید تا به شما بگوید این نویسنده نشریه «دژ» چگونه کنار دستگاه جمهوری اسلامی ایران است که حتی لیلا حسینزاده فعال سوسیالیست سرنگونیطلب را که بارها توسط جمهوری اسلامی ایران بازداشت شده است را حکومت اسلامی تحت فشار قرار داد تا توئیت بزند نشریه «دژ» و «امین بهرامی» حکومتی نیست تا این چهره حکومتی را سفیدشویی کند!
خوشخدمتی نشریه «دژ» به جمهوری اسلامی ایران به اینجا خلاصه نمیشود بلکه اگر در توئیتر نام نشریه «دژ» را جستجو کنید با توئیتهایی مواجه میشوید که اعتراضات دانشجویان به حجاب اسلامی را به قسمت سوم سریال اسرائیلی «تهران» نسبت میدهند که در آن سریال دانشجویان به بسیجیها اعتراض میکنند و گردانندگان نشریه «دژ» دانشجویان معترض را ستون پنجم امپریالیسم و صهیونیسم اعلام میکند! بله، نشریه «دژ» همینقدر بیپروا در یاری رساندن به جمهوری اسلامی عمل میکند!
اما شاید سوال پیش بیاید که نویسندگان نشریه «دژ» چه بهانهای را برای قانع کردن خوانندگان خود میآورند که علیه جنبش سرنگونیطلبی باشند و یاری رساندن به جمهوری اسلامی ایران را پنهان کنند؟ این نشریه ادعا میکند که در جهت سازماندهی کارگری و سوسیالیستی تلاش خود را انجام میدهد اما به این جهت امروز چنین جنبشی نیست پس باید منتظر ماند تا آن جنبش شکل بگیرد و پس از آن به سمت سوسیالیسم گام برداشت و چپ سرنگونیطلب را متهم میکنند که میخواهد با سرنگونی جمهوری اسلامی نظمی امپریالیستی را بر ایران حاکم کند!
البته که نویسندگان نشریه «دژ» با آگاهی کامل و دفاع از خواستگاه طبقاتی و امنیتی خود که دفاع از طبقه فاسد پاسداران تروریست است این موضع را میگیرد اما برای آن دسته از افراد که فریب این اوباش را خوردهاند لازم است برخی موارد شفاف سازی شود…
رفقا و دوستان! جنبش چپ سرنگونیطلب قدمتی به اندازه وجود اندیشه چپ دارد! تاریخ وجودیاش نه به امروز و نه به دهه اخیر، بلکه به انقلاب ۱۹۱۷ اکتبر روسیه بازمیگردد! در انقلاب ۱۹۱۷ اکتبر روسیه ولادیمیر لنین با پیوند بین جنبش سوسیالیستی با مبارزات سرنگونیطلبی برای برانداختن حکومت تزار آمد و نظم نوین سوسیالیستی را مستقر کرد! گویا اگر آن زمان هم نشریه «دژ» بود لنین را نه تنها محکوم میکردند بلکه میگفتند بیایید تن به تزاریسم بدهید شاید یک روزی انقلاب سوسیالیستی رخ دهد!
از همین رو ما نیز باید امروز دقیقا سوسیالیسم را با جنبش سرنگونیطلبی در ایران گره بزنیم و با به وجود آمدن یک نظم دموکراتیک سوسیالیستی با یک سیاست سوسیالیسم بازار به سمت سوسیالیسم دموکراتیک کارگری و اکولوژیک گام برداریم و نظمی را پدید آوریم که هر کسی به اندازه توانش کار کند و به اندازه نیازش از مواهب زندگی برخوردار باشد! از همین رو، هر سیاستی به صورت عمده در تقابل با پیوند سوسیالیسم با جنبش سرنگونیطلبی قرار بگیرد بدون شک از طرف جمهوری اسلامی ایران سازماندهی شده و فعالیت میکند!
نکته جالب آن است که نویسندگان نشریه «دژ» در حالی مرتب بر سازماندهی سوسیالیستی از دل جمهوری اسلامی ایران سخن میگویند و هر تغییری را که جمهوری اسلامی را با خطر مواجه کند محکوم میکنند که در سیستم جمهوری اسلامی ایران نه تنها تشکل سوسیالیستی فعالیت نمیکند بلکه حتی سرکوب میشود! از همین رو همین نگاه و تلاش برای سازماندهی سوسیالیستی در دل جمهوری اسلامی یک رویا است که گردانندگان نشریه «دژ» برای حفظ سیستم جمهوری اسلامی کنونی از آن استفاده میکنند!
اما آیا این خط، یک خط جدید است! خیر، نه تنها جدید نیست بلکه پیشتر هم در ابتدای انقلاب ضدسلطنتی هم حزب توده ایران و سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) با این شیوه که از دل جمهوری اسلامی چون ضدامپریالیست است به سمت سوسیالیسم برویم این خط را پیش بردند که همگی دیدیم چیزی جز امدادرسانی به خمینی نبود و اکنون هم همان خط را نشریه «دژ» دنبال میکند!
من چندی پیش در گروه تلگرامی Iranian Socialits با برخی از نویسندگان نشریه «دژ» بحث کردم که مواضعی گرفتند بسیار معنا دار بود!
حامیان نشریه «دژ» تلاشها برای بایکوت بینالمللی جمهوری اسلامی ایران و تروریستی اعلام شدن سپاه پاسداران را سیاستی در جهت حمله دولتهای خارجی به ایران دانستند! به این دوستان باید گفته شود که تروریستی اعلام شدن سپاه پاسداران یعنی فلج شدن دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی ایران و عدم معامله سپاه پاسداران با همان رژیمهای امپریالیستی است که شماها چپ سرنگونیطلب را متهم به حمایت از آنان کردید! همان حکومتهایی که امروز سلاح به جمهوری اسلامی ایران میفروشند و جوانان ایران را قتلعام میکنند! عدم معامله با سپاه تروریستی پاسداران یعنی قطع شدن منابع مالی جمهوری اسلامی که با کمک آن پولهای باد آورده بیایند و مردم ایران را قتلعام کنند! جالب است همین افراد که نگران حمله نظامی به سپاه پاسداران هستند وقتی سپاه پاسداران به مردم بیپناه کوردستان و بلوچستان و الاحواز (خوزستان) حمله میکند و آن مناطق را به خاک و خون میشکشد و دهها جوان کارگر را به قتل میرساند نه تنها اعتراضی نمیکنند بلکه دفاع مشروع جوانان و احزاب سیاسی کورد و بلوچ را تروریستی و مزدبگیر امپریالیسم و دولت خارجی میدانند! دیگر گردانندگان این نشریه باید به چه زبانی بگویند در خط یاری رساندن به جمهوری اسلامی ایران هستند!
گفتند میخواهید مردم را گوشت دم توپ کنم و به کشتن دهید! گویا مردم پیشتر در آرامش زندگی کردهاند و چپ سرنگونیطلب مردم را وادار کرده که یک باره خوشی زیر دلشان بزند به خیابان بیایند و کشته شوند!
گویا فراموش کردهاند زمانی منزل آسیه پناهی را بر روی سرش خراب کردند جمهوری اسلامی بود! وقتی به تورکمنصحرا حمله شد جمهوری اسلامی بود! قتلعام کوردستان در ۲۸ مرداد ۵۸ را جمهوری اسلامی انجام داد! قتلعام کمیته خلق عرب در الاحواز ( خوزستان) را جمهوری اسلامی انجام داد، گویا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ فراموش شده!
از این دوستان باید پرسید حمله به گردهمایی روز جهانی کارگر سازمان پیکار در سال ۵۷ را چه کسی انجام داد؟ مگر هادی غفاری سرچماقدار خمینی در تلویزیون حکومتی افق با افتخار از آن سخن نگفت؟ ترور بیش از ۷۰ عضو مجاهدین خلق از سال های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ را مگر خمینی انجام نداد؟ مگر سال ۸۸ که اعتراضات در شکاف بین رژیم اسلامی بود را رژیم اسلامی سرکوب نکرد؟ آبان ۹۸ را مگر رژیم اسلامی به خاک و خون نکشید؟ تا دلتان بخواهد تاریخ جنایت رژیم اسلامی ایران داریم! جمهوری اسلامی جنایت میکند و شما سکوت هم کنید جنایات میکند! مگر کارگران هپکو اراک را بخاطر اعتصاب شلاق نزد! نکند کارگران مزدور امپریالیسم بودند و داشتند پیاده نظامی دولتهای خارجی را میکردند!
نکته جالب دیگر نویسندگان نشریه «دژ» این است که جنبش الجیبیتی و زنان را بنگاه تبلیغاتی لیبرال دموکراتها میدانند و جالب آن است که راست غربی نیز آن را افت مارکسیسم فرهنگی میداند! گویا همانگونه جمهوری اسلامی ایران با راست افراطی غربی در کوئیرستیزی و زنستیزی رقابت دارد! چپ حکومتی-امنیتی دژبانگی نیز با راست افراطی اروپا در چگونگی رسیدن به نظریات فاشیستی رقابت تنگاتنگی دارد! احتمالا کلارا زتکین آلمانی از موسسین حزب کمونیست آلمان (۱۹۱۹) و بنیانگذار سازمان جهانی زنان که با کمک آن روز جهانی زن پدید آمد و ولادیمیر لنین رهبر انقلاب ۱۹۱۷ اکتبر روسیه که حق و حقوق اقلیتها جنسی و جنسیتی را به رسمیت شناخت را هم این دوستان باید طرد کنند چرا که الت دست برژوازی شدهاند!
گویا درک نکردهاند که برژوازی با هژمونی فرهنگی تماما جنبشهای اجتماعی را فتح میکند، از همین رو باید سوسیالیسم اجتماعی با طبقه کارگر پیوند بخورد تا انقلاب تودهای سوسیالیستی رخ دهد، موردی که آگاهانه دژبانگیها نمیخواهند در موردش سخن بگویند!
در این بحثی که با گردانندگان نشریه «دژ» داشتند، احزاب چپ ایران را که هر چه چپ ایران دارد از آنان دارد را پیر و پاتال و فسیل دانستد و گفتند از مبارزات کارگری و فعالان کارگری را هم حمایت نمیکنند آن را سلبریتی سازی میدانند و پر ادعا میگویند که کمونیست ها نباید پیرو کارگران باشند! خیلی جالب است که دوستان کمونیست پیرو مارکس و لنین ما از کمونیستی سخن میگویند ک نه تا کنون وجود داشته و نه دارد و حتی گفتههای مارکس و انگلس در مورد جنبشها و اتحادیههای کارگری را هم رد میکنند!
به دنبال این بحث مطلبی به نام عروج چپ سرنگونیطلب که آنها چپ لیبرال میدانند منتشر کردند که چیزی جز تحریف تاریخ و دروغپراکنی در تاریخ نبود! نویسنده این متن از نویسندگان این نشریه حکومتی-امنیتی به نام «امین بهرامی» است که دانشجویان دانشگاه تهران به خوبی او را میشناسند و همکاری او با حراست دانشگاه تهران را در سرکوب دانشجویان سرنگونیطلب به یاد دارند، وی کسی است در بحث نه تنها تعادل روانی ندارد بلکه با فحاشی و عصبانیت سعی میکند که نظریات خود را غالب کند!
در این مطلب به کودتا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اشاره میکند و دولت دکتر مصدق را عامل استیلای امپریالیسم آمریکا بر جامعه ایران اعلام کرده است، در حالی همه میدانیم در جبهه ملی دولت دکتر مصدق سوسیالیستهایی همچون خلیل ملکی بنیانگذار حزب سوسیالیست نیروی سوم وجود داشت که همواره با امپریالیسم آمریکا مرزبندی داشته است و اصولاً جبهه ملی و دولت مصدق نمیتوانست در این راستا گام بردارد، نویسنده با دروغگویی آشکار نقش کودتا ۱۳۳۲ را در کنترل آمریکا بر کشور کتمان میکند تا نه تنها همان خط ضدغربی حکومتی و مصدق ستیزی رژیم اسلامی خود را پیش ببرد بلکه امدادرسانی غیبی نیز به جریان نئوفاشیست سلطنتطلب نیز برساند که علیه دولت دکتر مصدق همواره دروغپردازی میکنند!
نویسنده در ادامه متن خود به مبارزه احزاب چپ پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ میپردازد و آن خط مبارزه بر اساس مبارزه با دیکتاتوری فردی شاه و رژیم سلطنتی را زیر سوال میبرد و اشتباه میداند! گویا اگر گردانندگان نشریه «دژ» آن زمان هم بودند میگفتند به سلطنت آریامهری تن دهید شاید روزی انقلاب سوسیالیستی شود!
چپ سرنگونیطلب در انقلاب ضدسلطنتی به علت آن که فعالیت سوسیالیستی در ایران ممنوع بود، انتشار کتابهای سوسیالیستی ممنوع بودند و داشتن کتاب سوسیالیستی زندان داشت و عملا راه برای سازمانیابی سوسیالیستی بسته بود، بهترین سیاست ممکن را پیش برد که میتوان آن را در اندیشه رفیق فدایی جانباخته، بیژن جزنی دید که در مبارزه با دیکتاتوری فردی شاه و انقلاب نوین دموکراتیک ایران برای همبستگی سوسیالیستی جستجو کرد!
امین بهرامی در تحریف تاریخی آشکار اعلام کرد که چپ سرنگونیطلب در سال ۵۷ اتحاد با برژوازی ملی را دنبال کرده است! وی در حالی این ادعا را میکند ما حتی یک مورد هم از همکاری احزاب چپ سرنگونیطلب با احزاب برژوا ناسیونالیست مانند مجاهدین خلق، جبهه ملی و نهضت آزادی را مشاهده نمیکنیم! حتی زمانی رضایی از مجاهدین خلق از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران تقاضا کمک کرد، اشرف دهقانی از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به علت مذهبی بود و خواستگاه بازاری این سازمان مخالفت کرد، گویا امین بهرامی فراموش کرد که جبهه ملی و نهضت آزادی در فرانسه کنار خمینی بودند و نه کنار احزاب چپ سرنگونیطلب!
خطاب به امین بهرامی باید گفت که اگر چپ در کوران انقلاب ضدسلطنتی شکست خورد نه به علت شرکت در انقلاب ضدسلطنتی بلکه دقیقا همین سیاست سرکوب چپها و پرورش اسلامیون توسط رژیم سلطنتی و اتحاد برژوا-ناسیونالیستها با روحانیت شیعه بود که باعث شد چپ موفق نشود!
گویا امین بهرامی فراموش کرده کتاب فیلسوف نماها نوشته مکارم شیرازی علیه سوسیالیستها و کمونیستها توسط شاه بیش از ۳۰ بار تجدید چاپ شد و شاه تمام متفکران اصلی چپ ایران از بیژن جزنی تا مسعود احمدزاده و حمید اشرف را اعدام کرد و خامنهای و لاجوردی را زنده نگاه داشت، در این شرایط کمک رسانی برژوازی ملی به خمینی و وصل کردن روحانیت شیعه به دولتهای آمریکا و غرب باعث شد که در زمانی انقلاب علیه شاه و سرنگونیطلب رژیم سلطنتی حتمی شد، در نبود اپوزیسیون چپ سرنگونیطلب در میدان، غرب، اسلام سیاسی شیعه را آلترناتیو اعلام کرده و بر سر جامعه ایران آواز کند! بله آقای بهرامی! ناکامی چپ در انقلاب ضدسلطنتی به این دلیل بود و نه ادعا خیالی شما که چپ با برژوازی ملی اتحاد داشته است!
ایشان به جعل آگاهانه تاریخ ادامه میدهد میگوید چپ ایران یعنی توده و اکثریت چریکها کنار خمینی قرار میگیرند تا به سمت سوسیالیسم حرکت کنند! دروغگویی و جعل تاریخ بیشتر از این نمیشود! ایشان به شیوه فرقه نئونازی پهلوی چپ ایران را در حزب توده و فداییان اکثریت خلاصه میکند که کنار امام ضدامپریالیستشان بودند و با سانسور تاریخ نمیگویند که کومهله، سازمان پیکار، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اقلیت)، حزب کارگران سوسیالیست ایران و….. از فردای انقلاب ضدسلطنتی مقابل رژیم اسلامی ایران قرار گرفتند و از تورکمنصحرا تا کمیته خلق عرب و کوردستان پرچم چپ سرنگونیطلب را برافراشتند!
امین بهرامی این جاعل حرفهای تاریخ که دست عرفان قانعیفرد را در جعل تاریخ از پشت بسته میگوید که بعد از دهه شصت و فروپاشی شوروی چپهای ایران و جهان مبارزه طبقاتی را کنار گذاشته و به سمت مبارزات مدنی و آزادیهای فردی رفتهاند! گویا فراموش کردند پیش از فروپاشی شوروی و دهه شصت میلادی بر اساس نظریه هژمونی آنتونیو گرامشی مارکسیست ایتالیایی بود که چپ سوسیالیست و مارکسیست در جنبشهای مدنی الجیبیتی و زنان و….. وارد شد و به آن جهتگیری طبقاتی داد و چپ سرنگونیطلب ایران نیز به موازات چپ جهانی بود که نظریات هژمونی فرهنگی را نیز با مبارزات طبقاتی پیوند زد و تا با پیوند چپ اجتماعی به چپ کارگری جنبش پیشتاز سوسیالیستی و دموکراتیک را پیش ببرند!
ایشان در انتهای نوشتار خود گفتند نظم دموکراتیک جهانی رو افول است! در پاسخ باید گفت بله، همانگونه شما چپهای ضدامپریالیست در جهان افول کردید و به پاورقی در تاریخ تبدیل شدید، جهان لیبرال غرب نیز دارد افول میکند و جنبش دموکراتیک و سوسیالیستی دوران عروج خود را طی میکند تا بتواند با دموکراتیزاسیون سوسیالیستی جامعه گام به گام به سمت سوسیالیسم دموکراتیک کارگری و اکولوژیک حرکت کرده و زمینهساز انقلاب جهانی این سوسیالیسم دموکراتیک کارگری و زیستمحیطی شود!
به گمانم آنچه باید در مورد چپ حکومتی-امنیتی دژبانگی گفته شود، گفته شد و چهره این چپ ارتجاعی آشکار شده است، چپی که در خدمت بقای جمهوری اسلامی ایران است و هر جنبشی که خطری برای جمهوری اسلامی داشته باشد را تخریب میکند! وظیفه چپ سرنگونیطلب این است که یکصدا مقابل این چپ حکومتی و ارتجاعی ایستادگی کند و علاوه بر رژیم اسلامی ایران و اپوزیسیون راست با این چپ حکومتی نیز به مبارزه برخیزد…..
پیش به سوی دموکراتیزاسیون سوسیالیستی جامعه برای پیشروی به سمت سوسیالیسم دموکراتیک کارگری و اکولوژیک….
*نظرات ارائه شده در اینجا و مقالات دیگر در “صفحات دیگر” از آنِ نویسندگان آن است.