چهل سال از عمر جمهوری اسلامی می گذرد و در این مدت، حکومت چنان حمام خونی در ایران براه انداخته است که هیچ گروه، قشر، قوم، جنیست، و مذهبی از این جنایتها بی نصیب نمانده است. اما اینروز به هر کس که میرسی، می گوید از ما معذرت بخواه. لااقل سه مورد که شخصا برای خودم پیش آمده است را برایتان بازگو می کنم که اگر صلاح دانستید چاپ کنید.
چندی پیش در مجلس یادبود یک خانم مبارز از کردستان که دو فرزندش را خلخالی در اول انقلاب اعدام کرده بود شرکت کردم. این بانوی بزرگ و مهربان طی سالها خودش شخصا ارتباطات وسیعی با همه آزادیخواهان، صرفنظر از قومیت داشت و محبوب هر آنکس که او را می شناخت، بود. در مجلس یادبود این بزرگوار، شخصی در پشت میکروفن قرار گرفت و با دو زبان کردی و فارسی، سخنرانی کرد. در میانه سخنرانی، ناگهان سخنران محترم که به هیجان آمده بود گفت که ایرانی ها باید از ما (یعنی کردها) معذرت بخواهند چرا که زمانی که در اول انقلاب رژیم فاشیستی به کردستان لشکرکشی کرد، بقیه استانها از ما دفاع نکردند. چهره برخی از حضار که انتظار شنیدن چنین حرفی را نداشتند، در هم رفت رفت.
این سخن گوینده، مرا به گذشته ها برد. به زمانی که بسیاری از فعالین سیاسی نه تنها همبستگی کامل خود را با خلق کرد ابراز کردند، بلکه بسیاری از هواداران گروههای سیاسی به شهرهای کردستان رفتند و در آنجا در کنار پیشمرگه ها در مقابل پاسداران جنگیدند. این اتفاقات تقریبا همزمان با حمله جنایتکارانه به ترکمن صحرا بود، جایی که رژیم چهار تن از رهبران ترکمن را بزدلانه ترور کرد. لابد خلق ترکمن نیز باید از دیگران درخواست معذرت خواهی کند. سپس این نکته بنظرم رسید که اگر بقول سخنران محترم، رژیم وقت فاشیستی بود (که بود،) چرا رهبران کرد با پاسداران رژیم فاشیستی در وین به مذاکره نشستند و ترور شدند. با فاشیسم که نباید وارد مذاکره شد. مگر درگیری های حیدر نعمتی میان حزب دمکرات و کومه له در چند سال اول پس از انقلاب و کشتار پیشمرگه های یکدیگر بزرگترین ضربه ها را به جنبش کرد وارد نکرد؟ مگر همین سال گذشته نبود که خبر مذاکره چندین گروه کرد ایرانی با رژیم و آنهم با وساطت یک سازمان نروژی منتشر شد؟ بگذریم.
مورد دوم تلفنی بود که چندی پیش از یکی دوستان سالیان دور و دراز دریافت کردم. این دوست پس از چند تحلیل گفت که همه گروههای سیاسی باید از گذشته خود انتقاد کنند و لااقل در مورد مواضعشان راجع به دکتر بختیار، آخرین نخست وزیر شاه که تلاش کرد رژیم سابق را اصلاح کند و اوضاع را تحت کنترل قرار دهد، معذرت بخواهند. پس از کمی تفکر گفتم، اگر قرار باشد کسی در این مورد عذرخواهی کند، این شاه و خانواده سلطنتی است که در حق دکتر بختیار ظلم کرد. رضا شاه پدر دکتر بختیار را اعدام کرد و خود دکتر بختیار نیز به خاطر طرفداری از دکتر مصدق در دوران محمد رضا شاه زندانی شد. نخست وزیری دیر هنگام دکتر بختیار زمانی بوقوع پیوست که دیگر شیرازه امور از هم پاشیده شده بود.بستن هر روزنه سیاسی در جامعه که آرام ترین گروههای سیاسی مانند جبهه ملی و نهضت آزادی (در زمان گذشته) و باز گذاشتن دست آخوندها و شبکه های مساجد، کار را بجایی رساند که دیگر پدر جد دکتر بختیار هم با همه حسن نیت قادر نبود که اوضاع را کنترل کند. بگذریم
مورد سوم، بحثی بود که با یکی از طرفدارن سلطنت داشتم که با حرارت همه آنانیکه در انقلاب ۵۷ شرکت داشتند را ارتجاع سرخ و سیاه مینامید و آنچنان طلبکارانه هر فرد و جریانی را که به پادشاه شدن آقای رضا پهلوی معتقد نباشد را خیانتکار و دشمن می خواند که گویی سزاوار سرکوب شدن هستند. همین فرد از بسته بودن فضای سیاسی قبل از انقلاب، اعمال ساواک، شکنجه گران ساواک مانند، تهرانی، پرویز ثابتی و آرش دفاع می کرد. البته ایشان از اعضای یک گروه تندرو تازه تاسیس هواخواه سلطنت بود که قاطعانه روی دادن کودتا بر علیه دکتر مصدق در سال ۱۳۳۲ را انکار می کرد.
یادم می آید که یک دهه پیش خود آقای رضا پهلوی با وساطت چند تن از اطرافیانش مانند زنده یاد داریوش همایون با بخشی از مخالفان رژیم کنونی که از مخالفان سیاسی زمان پدرش هم بودند ملاقات کرده و حتی در چند مورد به خطاها و اشکالاتی که در زمان شاه وجود داشت، اشاره کرده بود. ظاهرا تحولات چند سال اخیر در سطح جهانی، ایشان را به صرافت نزدیک شدن به طرفداران ساواک در میان سلطنت طلبان انداخته است. جالب آنکه این فرد سطلنت دوست که از همه افراد گروههای سیاسی دیگر که او آنها را ارتجاع سرخ و سیاه می نامید و تقاضای مغذرت خواهی می کرد، خود از دانشجویان طرفدار اصلاحات رژیم بود که چند سال پیش از ایران به دیار فرنگ تشریف فرما شده است. بگذریم.
به عقیده من همه این حرفها و حدیثها بخاطر عدم وجود یک اپوزیسون همه پسند و آلترناتیوی که اکثریت مردم به آن اعتماد داشته باشند، گفته می شود. اگر چنین آلترناتیوی وجود می داشت، کلک این رژیم صدها بار تاکنون کنده شده بود و مردم ایران نمی بایست چنین هزینه سنگینی را پرداخت می کردند.