فیلم متری شیش و نیم، سفید نمایی نمادهای سرکوب در یک حکومت فاشیستی

فروردین ۱۲, ۱۴۰۲


بسیاری مثل من پس از دیدن فیلم خوب برادران لیلا، علاقمند به تماشای فیلمهای دیگر ساخته شده توسط سعید روستایی، کارگردان جوان شدند. شاید برخی نیز همچون من پس از دیدن فیلم متری شش و نیم، از دیدن این حجم از تبلیغات برای حکومتی که سر تا پا در فساد و دزدی و رشوه، بخصوص در قوه قضاییه آن، غرق است، شوکه شده باشند.
فیلم متری شیش و نیم داستان یک تیم از نیروی پلیس مقابله با مجرمان مواد مخدر است که در تعقیب عامل اصلی و عمده فروش شیشه، شخصی بنام مستعار ناصر خاکزاد، با تحت فشار گذاشتن خرده فروشان تا رده های میانی و حتی نامزد مجرم اصلی، از هیچ اقدامی فرو گذار نمی کنند. صمد، افسر مسئول تیم که ظاهرا فردی “پاک و سالم!” است همه پیشنهادهای رشوه میلیاردی ناصر پس از دستگیری را نادیده می‌گیرد. این افسر “شرافتمند!” از ابتدا تا به آخر به وظیفه انسانی‌ و وجدانی خود عمل می‌کند. همین افسری که در جای دیگر فیلم نگران یک کودک زندانی است و برایش پیتزا می‌خرد و در جایی دیگر حتی مراقب است علیرغم میل شخصی‌اش، به ناصر خاکزاد از جانب همکارانش آسیبی نرسد.
تا این جای کار می‌شود حتی با علم به اینکه بخاطر وجود فساد در میان افسران رده پایین و میانی (اسلحه بدستان حکومت) بخاطر فشار اقتصادی، رشوه گرفتن امری عادی است، موضوع را نادیده گرفت و آنرا به حساب استثناء گذاشت و از آن گذشت. اما در ادامه بیننده در می‌یابد که موضوع فقط استثناء و وجدان شخصی یک فرد، حتی اگر اسلحه بدست رژیم باشد، نیست. قاضی دادگاه نیز که در جای صلواتی و اژه‌ای نشسته است، برای کودکی که قرار است جرم پدرش را به عهده بگیرد ناراحت می‌شود و حتی با کوچکترین حدسی در مورد تخلف صمد، افسر پلیس خوب که توسط آدم بد فیلم (ناصر) به دزدی مواد کشف شده متهم می‌شود، به افسر دستبند می‌زند تا مبادا جرمی در نظام “مقدس” جمهوری اسلامی نادیده انگاشته شود.
تطهیر سیستم قضایی جمهوری اسلامی که اصلی‌ترین نقش در سرکوب عریان جامعه را بر عهده دارد را دیگر نمی‌شود نادیده گرفت. اما ایکاش تبلیغات کثیف این فیلم در سفید نمایی یک حکومت جنایتکار به همین جا ختم می‌شد. قاضی صادق و پاک دادگاههای انقلاب (در اینجا مواد مخدر) به حکم شرع، رد پول مواد را در کانادا نیز دنبال می‌کند و حتی تا مصادره اموال منقول و غیر منقول شاه-دلال مواد مخدر از پای نمی‌شنید. هر کس که کوچکترین آشنایی با سیستم سراپا فاسد رژیم در دادگاههای مملکت داشته باشد، بدون شک از دادن و گرفتن و رشوه های کلان باخبر است، اما کارگرادان فارغ التحصیل دانشگاه “سوره” با وارونه نمایی، انگیزه قاضی “خوب” دادگاه را نه نفع شخصی که منافع جامعه و بیت المال معرفی می‌کند.
ایکاش باز هم فیلم در همین سطح سفید شویی رد و بدل رشوه در میان نیروی انتظامی، قضات و قوه قضاییه حکومت تمام می‌شد. اما نه، کارگردان جوان و جویای نام می‌داند که برای در اختیار گرفتن امکانات زندان و سیاهی لشگر زندانیان برای ساختن فیلمش باید تا مرحله آخر یعنی تایید بالاترین نماد یک حکومت فاشیستی یعنی اعدام پیش برود. البته کارگردان سعی خود را در توجیه روی آوردن آدم بد فیلم به دلالی مواد مخدر بخاطر شرایط بد زندگی در کودکی می‌کند، اما کم می‌آورد. در جایی که قاضی از ناصر خاکزاد می‌پرسد تو که در یک مرحله به پول رسیده بودی، چرا دوباره ادامه دادی. جواب مجرم تبهکار، بیننده را متقاعد می کند که فقط مشکلات روانی ناشی از فقر دوران کودکی نیست که چنین افرادی را به ورطه سقوط می‌کشاند، بلکه بد ذاتی آنان است که آنها را مستوجب اعدام می‌کند. ناصر در پاسخ می‌گوید، حاج آقا من چشم و دلم هنوز سیر نشده بود. یعنی این حکومت در مقابل این افراد که چشم و دلشان هرگز سیر نمی‌شود، چاره دیگری غیر از اعدام ندارد.
در این میان نام مرموز یک فرد دیگر به عنوان رضا ژاپنی به گوش می‌خورد که ظاهرا بالاتر از ناصر خاکزاد است. اگر در یک جا، فقط یک جا، کارگردان اشاره‌ای به ارتباط فرد موسوم به ژاپنی با دستگاه حکومتی می‌کرد، همه اعمال کارگردان را می‌شد به حساب خامی و جوانی او گذاشت! آخر کیست که نداند در ایران سرداران سپاه در راس حلقه پخش مواد مخدر در داخل و انتقال آن به منطقه و اروپا و آمریکای لاتین هستند؟
اما نه، سعید روستایی احتیاج دارد که فیلمش به فستیوال برود و سری در میان سرها در بیاورد. از همین رو با کمال بیشرمی، روستایی در صحنه‌های آخر فیلم، شخصیت بد فیلم را که اکنون بینندگان هم از او متنفرند نه تنها پای چوبه دار می‌برد، بلکه آخوندی را نیز در کنار قاضی “خوب و صادق” وارد تصویر می‌کند که احکام اعدام برای این مجرمان خطرناک جامعه اجرا شود.

تبلیغ نمادهای فاشیستی یک حکومت که خود اصلی ترین عامل فقر و فساد و فحشا و گسترش مواد مخدر است، آنهم از طریق ارائه یک فیلم، تنها می‌تواند نام این کارگردان جوان را در کنار Leni Riefenstahl کارگردان مبلغ هیتلر و نازی‌ها قرار دهد. سعید روستایی البته می‌تواند تغییر کرده و فیلم برادران لیلا را ساخته باشد، همانگونه که محسن مخملباف تغییر کرد و فیلمهایی در مخالفت با رژیم ساخت. اما سعی در خوشبو کردن لجنزار دست پخت جمهوری اسلامی در فیلم متری شیش و نیم آنقدر مشمئز کننده است که ساختن دهها فیلم دیگر در مذمت این رژیم آنرا پاک نخواهد کرد. اگر مخملباف در جو زدگی اول انقلاب فیلمهایی بر علیه گروههای سیاسی مخالف رژیم ساخت، روستایی با تایید اعدام به عنوان بالاترین نماد سرکوب یک حکومت فاشیسم مذهبی چون جمهوری اسلامی، گوی سبقت را از مخلباف دوران پس از انقلاب ربود. بیهوده نبود که منتقد سینمایی مجله ورایتی در باره فیلم متری شیش و نیم (Just 6.5) در جشنواره توکیو نوشت، “اگر اشد مجازات و پلیسی که خود را وقف مبارزه مواد مخدر می‌کند نباشد، تعداد معتادان در ایران از شیش و نیم میلیون نفر که اشاره‌ای به تیتر فیلم است، فراتر می‌رود.”

شاید تنها یک نقد منصفانه توسط کارگردان فیلم از ساخته خودش، همانگونه که محسن مخملباف بعدها در باره فیلمهای مورد استفاده حکومت برای تحمیق جامعه نوشت، بتواند حق مطلب را ادا کند.

کیوان کابلی

بعدالتحریر: پس از نوشتن این نقد، یکی از دوستان چند صحنه سانسور شده در فیلم توسط وزارت ارشاد رژیم را برایم ارسال کرد. در این صحنه‌ها نویسنده و کارگردان فیلم از زبان صمد به این موضوع اشاره می‌کند که ناصر خاکزاد با نهادهای بالای رژیم در ارتباط است. وجود این چند صحنه نشانگر نیت خوب سعید روستایی، هر چند گذرا و در کنایه، در معرفی عامل اصلی مشکل مواد مخدر در ایران است. اما نشان دادن قاضی صادق و ساختار فیلم، بخصوص صحنه پایانی در هنگام دار زدن خاکزاد و دیگر متهمان با حضور آخوند و قاضی مربوطه در زیر نگاه صمد که معلوم نیست در بالای پشت بام چه می‌کند، این امکان را به سانسورچیان داد که براحتی با حذف یکی دو صحنه، یک فیلم تبلیغاتی تمام عیار به نفع حکومت جنایتکارشان به بیرون عرضه کنند. این موضوع به همان اندازه ذکر شده در متن بالا، بار مسئولیت بر دوش سعید روستایی قرار می‌دهد که به این سانسور اعتراض کند و یا لااقل دست به افشاگری بزند.

Share Button

Tags: , , ,

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

برای انتشار کامنت، جواب مسئله زیر را بنویسید *